2005-02-20

چرا از غذای نذری بدم میاد؟!

یکی از عادت‌هایی که از قدیم بوده و در این چندساله خیلی تشدید شده غذا دادن در شب‌های محرم مخصوصا در شب‌های آخر و ظهر عاشوراست. از قدیم رسم بوده اگر کسی مشکلی داشته نذر می‌کرده که خدیا به حسینت قسمت می‌دهم که مشکلم را حل کنی ، و اگر مشکل حل شد فلان کار را می‌کنم ؛ بعد از حل شدن مشکل نذر خودش رو ادا می‌کرده و این نذر اغلب کمک به فقرا بوده ، در حقیقت کار خوبی بوده لااقل به جامعه کمکی می‌شده ، اما در سال‌های اخیر اغلب این نذری‌ها یا برای چشم به هم چشمی‌ داده می‌شود یا برای جانماز آب کشیدن. اولی برای این است که به فامیل بفهماند ثرمندترین است و در ده شب محرم (نه شب و ۱ ظهر) بیش از ۵-۶ میلیون تومان خرج کرده ، دومی هم عادت بازاری‌هاست ، حاج آقا (لقبی است که به حجره دارهای بازار داده می‌شود) که ۱۱ ماه سر مردم کلاه گذاشته‌ و پدر مردم و مملکت را در آورده‌ در این دهه با دادن نذری و برپایی هیئت می‌خواهد بگوید که من انسانی پاک و شریفم و برای امام حسین خدمت می‌کنم ، خوب حالا که من شریف و صادقم پس ای بازاری‌ها بیایید از من بخرید! این بیشتر شبیه به مشهد رفتن‌های شاه پهلوی و خانواده‌اش است که عوام بگویند عجب فرد صالح و متدینی است!!

اما چیزی که کمتر کسی حتی در هیئت‌ها به آن توجه می‌کند ، کمک‌های ضعفاست به این هیئت‌ها . بعد از صرف غذا از کسی که نذری داده است و چند صد هزار تومانی برای یک عده خرج کرده است تشکر می‌کنند ، کسی که ماهی چندین میلیون تومان درآمد دارد ولی هیچ کس از پیرمردی که صادقانه و از روی اخلاص ۲۰هزارتومان از حقوق ۱۰۰هزاتومانیش را برای خرید قند و چای بری هیئت خرج کرده تشکری نمی‌کند. یک پنجم پولی که حق زن و بچه‌ها و پول اجاره خانه است قابل تشکر نیست ، اما ۱ میلیون از چند میلیون درآمد ماهانه که به سادگی یک تلفن پنج دقیقه‌ای بدست آمده بارها پشت بلندگو (اکو) تکرا می‌شود و مداحی که از حاج‌اقا چند ده یا چند صد هزار تومان برای یک شب گرفته مدام از اخلاص حاج آقا می‌گوید :"امسال هم ما شام حسینی خودمان را مدیون حاج آقا فلانی هستیم ، و مثل سال‌های پیش ایشان سنگ تمام گذاشتند ..." اگر بررسی کنید می بینید حاج آقا ۱۰ سالی در آمریکا به تجارت فرش مشغول بوده‌اند و حالا آمده‌اند به حجره‌شان در بازار تهران!!

البته همه‌ی این نذری‌ها هم از این جهت نیستند هنوز هم انسان‌هایی معتقد هستند که برای سیر کردن فقرا در محله‌های پایین دست به نذری دادن مشغولند و اتفاقا هرگز نامشان پشت تریبون به جماعت اعلام نمی‌شود و غذاهایشان از مواد درجه دوم نیست . از قضا دیشب طی یک تصمیم ناگهانی با دوستان رفتیم به هیئت قهی‌ها (شایدهم قحی) واقع در دروازه غار ، جایی پشت پارک بعثت (پارک خزانه) و جنوب محله‌ی شوش، بعد از مدت‌ها خاطرات تلخ نذری‌ها در ذهنم مرور شدند، هرچند این هیئت از آن هیئت‌هایی نیست که بالا گفتم و نام نذری دهنده را مانند پتک بر سر مردم نزدند و اتفاقا از آن نذری‌های درجه یک بود که از روی اعتقاد داده شده بود اما نام غذای نذری یادآور بخشی از تلخ‌ترین خاطراتم است.

غذای نذری اغلب سلاحی بوده تا نوجوانان و جوانان را به هیئت‌ها و دسته‌ها بکشد تا مسئولین هیئت بگویند این‌ محله بهتر از آن محله است!! چیزی که انسان را یا لااقل من را خیلی ناراحت می‌کند دست و پا زدن مردم برای گرفتن غذاست ، البته این دست و پا زدن در بالا شهر خیلی بشتر است چرا که غذاها اغلب جوجه کباب و یا کباب گوسفندی است ، اما وقتی نام غذای نذری به میان می‌آید همه با قابلمه‌ای در دست در محل حاظرند ، البته در سال‌های اخیر از ظروف یکبار صرف استفاده می‌شود. هرگز فراموش نمی‌کنم در هیئتی در نازی آباد [۱] قرار بود نذری بدهند، هنوز ظروف یکبار مصرف اخراع نشده بودند ، ملت قابلمه به دست در مقابل هیئت صف کشیده بودند، پسر بچه‌ای شاید ۱۱ یا دوازده ساله با لباسی پاره و بدنی کیف در ابتدای صف با بشقابی به دست ایستاده بود، بشقابی ملامینی که هنوز گل سرخ وسطش دقیقا در ذهنم است، البته قاشوق و چنگالی به خاطرم نمی‌آید . قرار بودساعت دوازده ظهر نهار بدهند اما تا یک و نیم بعد از ظهر ندادند تا دسته به هیئت بازگردد و بعد از بازگشت دسته اول به دسته غذا دادند ، شاید سی دقیقه‌ای طول کشید و چون شلوغ بود مقداری از برنج هم روی زمین ریخت، پسر بچه که از همان ساعت ۱۲ اصرار می‌کرد غذا بدهند دیگر ساعت یک ونیم طاقت نیاورد و شروع کرد از برنج‌های روی زمین خوردن ، ساعت دو ربع هم همه ی مردان و زنان ۳۰-۴۰ ساله که زور بیشتری داشتند غذایشان را گرفتند و رفتند و به این پسر بچه که از همه ضعیف‌تر بود همان دانه‌های برنج روی آسفالت رسید... البته این مخصوص یک محله و چند محله و تهران نیست چیزیست که در تمام ایران دیده می‌شود ، نذری یعنی هرکسی زور بیشتری داشت برود و بخورد ، این هم طبیعیست چرا که در کارها مدیریتی نیست ، البته در بعضی شهرستان‌ها بای شده که کسی که می‌خوهد نذری بدهد در محله‌های فقیر نشین کارت‌های مخصوصی پخش می‌کند و هر که را که کارت داشته باشد به مجلس نذری راه می‌دهند تا مدیریت منابع ساده‌تر شود یا هر کسی که کارتی مخصوص دارد به کبابی سر محل می رود و وعده‌ای غذای مجانی دریافت می‌کند. اما همیشهفقرا کمتر از سایرین از این نذری‌ها بهره برده‌اند ....

خیلی دلم می‌خواست از این که چرا مردم و مخصوصا مردان در هیئت‌ها خیلی گریه می‌کنند بنویسم ، یا این که از حمل علم (علامت به قول پایین دستی‌ها) بنویسم ، بنویسم که حمل علم نه برای حسین (ع) است ، بلکه برای نمایش قدرت بدنی به رفقا و دختران محل است و ده‌ها چیز دیگر در محرم که باعث شده همه حسین (ع) را فراموش کنند و شاید محرم به گردهم آیی تبدیل شده که هر کسی از خودش بیشتر تعریف کند .اما اینجا وبلاگ است نه کتاب و من ی جوان ایرانی نه جامعه شناس و محقق ... اما بد نیست یادآور شوم که حسین (ع) در اسلام مظهر مبارزه برای آزادی و آزادگی است.


[۱] اسمش شاید امام جعفر(ع) بود ولی در حال حاضر کلانتری ۱۳۰ نازی‌آباد به محل هیئت نقل مکان کرده.

عدد (0) : نظرات

Post a Comment

<< صفحه‌ی اول