2005-07-29

عجب هفته‌ای

این دو هفته‌ی پیش عجب هفته‌ای بود.دفترچه مرخصی‌ها رو ساعت شش تا هفت شب می‌دادند، نگهبانی‌ها چندبرابر شده، چندتا از قسمت‌ها و سربازهای اصلی دچار بد آماری شدند! یعنی زیرآبشون رو زدند. چندتایی سرباز متولد ۶۴ از مشهد اومدند و به دوسه‌تاشون پست‌هایی مثل عنبری سرهنگ و ... دادند ، آقا این بچه‌ها هم از خود بی‌خود شدند و بساط پاچه‌خواری رو بلند کردند و هر اتفاقی رو که حتی در روز جمعه می‌افته برای سرهنگ و بالادستی‌های دیگه گزارش می‌کنند، بالاخره آدم هر چه قدر نفهم هم باشه دیگه به یه افسر شیفت ۲۷-۲۸ ساله دستور نمی‌ده، عنبر سرهنگ چند روز پیش که نگهبان بودم برای افسر شیفت که یه ستون دوم هست خط و نشون می‌کشید و دستور می‌داد!! بگذریم از امت پاچه‌خوار که عاقبت خوشی ندارند. از هفته‌ی پیش یک شب ر میون نگهبان هستم یعنی یه شب نگهبان یه شب مرخص. که اون مرخصی‌ها رو هم از لج فرمانده‌ی گروهان خونه نمی‌اومدم، برگشت گفت بچه تهران اگر دو روز تو پادگان بمونه گریه می‌کنه منم علاوه بر نگهبانی یک روز درمیون (یک شب بخواب) باقی رزها رو هم توی پادگان موندم که فردا به عنوان نقطه ضعف از این کار استفاده نکنه.تنها نگهبانی گندی که داشتم روز جمعه‌ي پیش بود که محل پاسم هم نزدیکی‌های خیابون بود ... تمام ملت داشتند حال می‌کردند و هرکی یه جایی می‌رفتند ما هم در در دژبانی نشسته بودیم و پست می‌دادیم ;) اما وقتی به آینده نگاه می‌کنم ، به روزی که دارم کارت می‌گیرم به روزهایبعد و به هدف‌هایی که بعد از گرفتن کارت قراره بهشون برسم دیگه چیزی آدم رو اذیت نمی‌کنه و آدم تحمل هر سختی رو داره. ضمن این که این روند هم حداکثر تا آخر مرداد هست بعدش دیگه خود فرمانده در اثر کارهای زیاد یادش می‌ره.

زندان

زندان یا بهتر بازداشتگاه پادگانمون عجب جای مذخرفی هست، وقتی وارد می‌شی یه سردر کمتر از ۲ متری داره که آدم مجبور می‌شه سرش رو خم کنه اما بعد از ورود یه سقف ۱۰ متری داره که در ثر تاریکی اون تو یه محیط خوفناک ایجاد می‌کنه! روزی یه وعده غذا با یه لیوان آب ، اگر تابستون باشه آب جوش اگر زمستون باشه آب یخ! بچه‌هایی که قبلا هم در بازداشتگاه بودند می‌گن توی پاییز اگر بگی سردمونه، میان آب رو می‌بندند روی شما و بعد کولر رو می‌زنند، توی تابستون هم که از ۱۰ تا کولر یکیشون سالمه اونم مال اطاق زندانبان هست.

معرفی کتاب

یکی از کتاب‌هی جالب برای آموختن زبان ترکی آذربایجانی به صورت کلاسیک و درست کتاب «آنادیل» تالیف آقای «ابراهیم رفرف» هست.این کتاب از انتشارات «نشر مرغ آمین» هست و شابکش : ۹۶۴-۵۵۱۹-۰۷-۱ . نشر مرغ آمین هم دقیقا انتهای پل کریم‌خان زند هست.(تلفن:۹۷ ۴۵۷ ۸۸۸) کتاب AnaDil تماما به زبان آذربایجانی بوده و تنها مشکلش نوشته شدن به خط عربی هست.(خط فارسی) که باعث می‌شه خوانایی متن کمتر بشه با این حال اگر به دنبال کتابی برای آشنایی با دستور زبان آذربایجانی هستید این کتاب نقطه شروع خوبی هست.(به شرطی که یه ترک آذربایجان باشید یا آذربایجانی رو بلد باشید).

Kitablar Aləmində

"Ana dil" kitabi Azərbaycanca oyrəşmək üçün İranda olan kitablarin bir gözəl və şayək təkcə oxunmali bir kitabdirş bu kitabin yazanı Dr.İbrahim Rəfrəf və naşiri "Morğe Amin Nəşri" dir. kitabin 300 səfhəsi var və Ərəb xətile çap olunup. Kitabda 40 Dərs var və dərs bir Mətn və neçə grammera şamildirş Kitabin ikinci çapi "Tehran 1998yay" dir. İranda Azərbaycancani oyrşməki başlamak üçün kitablarin ən gözəli bu kitabdi :)

عدد (0) : نظرات

Post a Comment

<< صفحه‌ی اول