2005-06-10

گذر زمان!

این بهار اصلا گذر زمان رو نفهمیدم، توی اردیبهشت دفترچه رو با تاریخ ماه ۲ می‌نوشتم، بعد از چند روز فهمیدم که الآن ۱۶ام ماه خرداد یا همون ماه ۳ هست!! یعنی حدود ۱۵ روز همچنان دفترچه رو با تاریخ ماه ۲ می‌نوشتم. نتیجه‌ی اخلاقی این که فرمانده‌ی ما و همین‌طور دژبان‌هامون اصلا موقع مهر زدن دفرچه و بازدیدهای صبح به تاریخ دفترچه کاری ندارند!! نتیجه‌ی دیگه این که ما خودمون دفترچه رو می‌نویسیم و می‌دیم منشی که بده فرمانده مهرش کنه و نتیجه‌ینتیجه این که منشی ما چقدرتنبله که می‌گه خودمون دفترچه هارو بنویسیم ;) خوب یه بهار دیگه از عمرم گذشت و می‌شه گفت هیچ ثمره‌ای نداشت،منتظرم تا بهار دیگه هم بیاد و بگذره. اما بهار دو سال دیگه مطمئنا بهار پرباری خواهد بود چون اون موع دیگه خدمت نمی‌کنم.اما گذر زمان واقعا تزگی‌ها برام خیلی تند شده یعنی صبح که می‌رم پادگان اولین بار که ساعت رو می‌بینم شده ۱ بعد شده ۲ بعد ۴ و ۵ و بعدش هم خونه! امیدوارم سربازیم به همین سرعت تموم بشه اما بعدش زمان یکمی وایسته تا به کار و زندگم برسم.

مسائل ...

این خدمت با این رفتارها و ... آدم می‌مونه. یکی از مسائلی که برای سربازها همیشه خیلی مهم هست اینه که تو بچه کجایی؟ اگر بگی فلان استان خوب حالا کدوم شهرش، کدوم منطقه، کدوم محله؟ کدوم خیابون ... حالا چه فرقی داره که من بچه‌ی کجای تهران باشم خودم هم نمی‌دونم یا صلا چه فرقی داره من بچه‌ی کجای ایران باشم؟ اما خوب متاسفانه برای این که طرح دوستی با هم خدومتی‌ها رو بریزیم ما هم مجبوریم به این نوع معیارها روی بیاریم. اصلا سوالی که دارم اینه که اگر دو نفر هم محل ودند آیا واقعا می‌تونند دوست‌های خوبی باشند؟ یکی از سربازها بهم می‌گفت آره! چون وقتی دو نفر هم محلی هستند تقریبا در یک محیط با ویژگی‌های یکسان بزرگ شدند بنبراین همدیگه رو بهتر می‌فهمند یا به قول دوستمون با هم‌دیگه ست هستند؛ این هم نظری هست ولی چقدر درسته؟ به هر حال خوش شانسی من در این هست که توی قسمت جدیدی که هستم بیشتر سربازها و افسران کادرمون هم محلی هستند و خوب با دیدی که در بالا مطرح کردم من یه دوست خوب برای اون‌ها و اون‌ها دوستانی خوب برای من هستند این می‌شه که وقتی من نگهبانی دارم به صرف بچه محل بودن سه چهار ساعتی مرخصی می‌گیرم و میام وبلاگ رو به روز می‌کنم و برمی‌گردم به پادگان.

بازهم نگهبانی

این هفته از اولش با نگهبانی جمعه شروع شد همون سه چهر روز فوت امام خمینی و روز ۱۵ خرداد بود. از سه روز دو روز نگهبان بودم که ک روزش رو نرفتم و بجاش دو روز در هفته نگهبان تنبیهی شدم یکی روز دوشنبه و یکی چهار شنبه.روز سه شنبه با کلی تکاپو جور کردم که چهار شنبه من رو نگهبان نگذارند و بندازن پنج‌شنبه این وسط یه مرخصی تشویقی داشتم که قرار بود ساعت ۱۴ مرخصم کنند تاساعت ۸ که قرار بود نگهبانیم شروع بشه (ببینید کارمون به کجا کشیده که ۶ ساعت مرخصی روزانه برامون تشویق حساب می‌شه!!) که اون هم پرید. خلاصهمرخصی چهارشنبه رو دادند و من هم رفتم سر اون کاری که خیلی عجله داشتم برسم رسیدم و گفتند که به دلایلی اون جلسه‌ی ما کنسل شده!! من موندم نگهبانی روز پنج‌شنبه و جمعه و یه مرخصی از دست رفته و کلی تکاپو و خالی بندی برای منشی و فرمانده. باز فرمانده قابل تهمل هست اما خواهش کردن از یه منشی عقده‌ای سیکل که به صرف فامیلی با فرمانده منشی شده خیلی زور دشت. واقعا تا پنج شنبه صبح نمی‌تپنستم بخوابم. پنج شنبه رفتم و دیدم که به به افسر شیفت علی آقای خودمونه سریع دفترچه رو ساعت ۱۲ گرفتم و اومدم خونه رفتم حمام و نهار گرم با دستپخت مادر و بعد هم یکمی اینترنت و چندتا مقاله ی جالب خوندم و بعد هم ساعت ۴:۳۰ رفتم پادگانکه ساعت ۶ پادگان بودم و از ۶:۱۰ نگهبانیم شروع شد تا امروز صبح. امروز صبح هم یکمی خوابیدم و بعد پست ظهر و ساعت ۱۲ زدم بیرون تا الآن که ساعت ۵:۳۰ هست و قراره ساعت ۸ برم پادگان.

ترکی آذربایجانی

راستش یه لغتی هست به نام «آذری» که من خیلی ازش خوشم نمیاد. دلیلش هم اینه که می‌خواد ترک‌های ایران رو با این لغت از هم دور کنه و جزو دست گل‌های رضـاشـاه پـهـلــوی هست.همون طور که بارها گفتم زبان ترکی از زبان‌های «اورال-آلتائی» هست. اگر بهتر بگم اورال-آلتاسیک به زبان‌هایی گفتهمی‌شه که مردمانش بین کوه‌های اورال و آلتای (در شمال ترکستان) زندگی می‌کرده‌اند. آلتای در ترکی قدیم یعنی «طلایی» این مردمان در زمان‌های مختلف به مناطق مختلفی مهاجرت کردند. این گروه زبان‌ها یعنی زبان‌های اورال-آلتائیک شامل زبان فنلاندی، مجارستان(اورالیک)، زبان‌های ترکی، مغولی، منچور و تونقوز و ژاپنی می‌شوند. البته من توی راهنمای توریسم کشور کره‌ی جنوبی که خود سفارتش می‌ده دیدم که زبان کره‌ای رو هم جزو این دسته از زبان‌ها آورده.این ترکستان همون توران هست که در ادبیاتفراسی بسیار از اون گفته شده. البته یه مدتی به اشتباه یا از روی غرض برای اختلاف اندازی می‌گفتند که ترک‌ها با مغول‌ها هم خون هستند و این اگر از روی قصدی بشه که هیچ ما اگر سهوا باشه به دلیل این هست ه ترک‌ها و مغول‌ها از یک محدوده‌ی جغرافیایی اومدند و زمان وردوشون به ایران هم با هم تقریبا یکی دو قرن فرق داره ، احتمال داره که تاریخ ‌نگاران ناتوان ایرانی (که تعدادشون هم کم نیست) این اشتباه رو کرده باشند.

اما این که ترک‌ها چطور از دره‌ها و دشت‌های «اورال آلتای» به ایران اومدند، در حقیقت ترک‌ها از ۷۰۰ سال پیش به دلیل نبود نابع طبیعی کافی شروع کردند به مهاجرت از ترکستان به اقصی نقاط دنیا یکی از این کشورها هم ایران بود. بعدها به دلیل وضعیت آب و هوا و همین‌طور به دلیل همنشینی با فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف زبان ترکی در هر کدوم ز مناطق به طریقی تغییر کرد. در حقیقت ترکی در حدود ۱۶ لهجه‌ی مهم پیدا کرد. مانند لهجه‌یآذربایجانی ترکی یا لهجه‌ی ازبکی ترکی یا لهجه‌ی ترکمن ترکی یا لهجه‌ی قازاقی ترکی که در صحبت می‌گیم زبان ترکی قزاقی یا ترکی آذربایجانی ا ترکی ترکمنی یعنی این‌ها همه ترکی هستند یا بهتر بگم همه هجه‌های ترکی هستند ما ان لهجه‌ها به قدری پیشرفت کردند که از لحاظ زبان‌شناسی می‌شه به عنوان یه زبان به حساب آوردشون به همین دلیل به جای «لهجه‌ی آذربایجانی ِ ترکی» می‌گیم «زبان ترکی آذربایجانی» . بنابراین این‌ها همه لهجه‌های ترکی هستند و چون خیلی قدرتمند شدند از نظر زبان‌شناسی می‌شه بهشون گفت زبان اما این به ان معنی نیست که ترکی با آذری با ترکمنی فر دارند. آخه ما رفته بودیم جایی یه بنده‌ی بی‌اطلاع خدا گفت به من نگید «ترک» من «آذری» هستم و ترک‌ها ترکمن‌ها هستند که نژادشون با ما فرق داره! البته جاش نبود که روشنش کنم اما شما که انجا رو خوندید بدونید که این‌ها همه ترکند. ترک‌ها حدود ۱۵۰ میلیون نفرن جمعیت در سراسر جهان دارند.(آمار مال قبل از ۲۰۰۰ میلادی و دهه‌ی ۱۹۹۰ هست) و از شرق چین تا غرب اروپا ترک‌ها کشورها و استان‌های بسیاری دارند. در غرب چین ایالت «سین کیانگ» جایی مثل آذربایجان ماست یعن توش پر از ترک‌های چینی هست که ترکی رو با خط چینی می‌نویسند. در مغولستان نیز استانی برای ترک‌ها داریم. در آسیای مرکزی ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان همه یا کاملا ترکند یا اکثریت اون ها ترک ستند مثل قزاق‌ها که اکثریت رو ترک‌ها تشکیل می‌دن بعد روس‌ها. در روسیه‌ی کنونی هم چند جمهوری خود مختار ترک داریم که یاقوت‌ها جزو اون‌ها هستندکه در شمال شرقی سیبری و پشت رود لنا هستند. در وسط روسیه جمهوری خودمختار تاتارستان رو داریم که پایتختش Kazan هست.(کازان یعنی پیروز شونده ).بعد از روسیه آذربایجان و ایران و ترکیه یا همه ترکند ثل آذربایجان و ترکیه یا ترک زیاد دارند مثل ایران. بعد قبرس شمالی هست که ترک زیاد داره و بلغارستان و رومانیایی و یوگسلاوی و شمال یونان و فنلاند هستند که ترک دارند و البته اون وسط‌ها کشورهای تازه تاسیسی مانند جمهوری قاقوزها هستند که کاملا مختار و ترک هستند.

ترک‌ها اکثرا مسلمان هستند و اکثراسنی اما شیعه، مسیحی (اغلب ارتودکس) یهودی، زرتشتی، بودایی برهمایی و ... دارند که این گستردگی ادیان به دلیل گستردگی منطقه‌ی جغرافیایی و تاریخ دور ترک‌ها در آسیای شرقی هست که می‌شه آسیای شرقی و مرکزی رو مرکز ادیان یا تکثر ادیان اسم گذاری کرد.اما دین اولین ترک‌ها شامانیزم نام داره که چیزی حدود۷۰۰۰ سال قبل به این دین وارد شدند. اما برگردیم سر کشور خودمون ایران. ترک‌ها زمانی که شروع به خروج از ترکستان یا همون توران گرفتند هذ کدوم قبیله‌ای شدند و به جایی رفتند. یکی از این قبایل که به گفته‌ی مورخین قرتمندترین اون‌ها هم هست قبیله‌ی اوغوزها هستکه به ایران مهارتکردند. اوغوزها اجداد ترک‌هایآسیای صغیر و آذربایجان و عراق و ترکمن‌ها و ترکیه‌ای‌ها هستند. البته ترکان اوغوز هم حدود ۲۴ قبیله بودند.(طبق نوشته‌های جامع‌التواریخ رشیدی)اوغوزها لهجه‌های ترکی آناطولی، آذربایجانی و ترکمنی رو بوجود آوردند که ما در ایران به ترکی آناطولی ترکی استانبولی می‌گیم.

در ایران هم پراکندگی زان ترکی خیلی زیاده از شرق خراسان تا غرب آذربایجان غربی تر داریم. در خراسان ترکی خراسانی داریم که حدود ۱.۵ میلیون ایرانی در شمال استان خراسان به این زبان تکلم می‌کنند. قدیم این زبان رو لهجه‌ی ترکنی وبعد لهجه‌ی آذربایجانی حساب می‌کردند اما امروزه خودش رو به عنوان یک لهجه‌ی مستقل از ترکی به حساب می‌اورند.از مناطق مهم تر نشین در خراسان قوچان، بجنورد،شیروان، درگز، کلات قصبات، نیشابور و اسفراین رو می‌شه به حساب آورد. البته در اطراف قم یا بهتر بگم بین قم و ساوه ما ترکان خلج رو داریم و بعد بایات‌ها رو در همدان و اراک داریم و بعد هم زنجان و اردبیل و آذربایجان شرقی و غربی و البته آستارا و تالش هم به ترکی صحبت می‌کنند. پروفسور دورفر یه چارتی از ترکان ایران داره کهیه شاخش رو در زیر آوردم:

ترکی اوغوز -----+الف. ترکی سلجوقی یک. ترکی سلجوقی غربی ------۱.ترکی عثمانی. دو. ترکی سلجوقی شرقی ------۱.ترکی آذربایجانی ۲. ترکی خراسانی +ب.ترکمنی

البته این همدر حد یک ایده هست. زبان ترکی خودش سه مرحله‌ی تکامل داره و هر کدوم از اون لهجه‌ها یا زبان‌های ترکی هم چندین مرحله‌ی تکامل دارند که دیگه توی وبلاگ نمیشه این همه مطلب رو پوشش داد.اما در نوشته‌ها بعد به خط ترکی و بررسی بیشتر اوغوزها و تفاوت میان زبان ترکی آذربایجانی و ترکمنی و آناطولی می‌پردازیم. امیدورام ازاین به بعد شما نگین که آذربایجانی با رتکی یا ترکی با نرکمنی یا ترکی استانبولی با ترکمنی و .. فرق دارند چرا که این‌ها همه ترکی هستند با لهجه‌های مختلف مانند لهجه‌ی اصفهانی و یزدی فارسی با این تفاوت که این لهجه‌ها هر دوم زبان رسمی یک کشورد شدند و به آن‌ها اشعار و آثار ادبی و ... سروده و نوشته شده. مطلب بعدی درباره‌ی پان‌ترکــیسم و رابطهی اون با نژاد ترک و نژاد آریایی و ... که قراره بگم ترکی در حقیقت دره به یک زبان اشاره می‌کنه نه یک نژاد !!;)

آنچه که خیلی مهم هست اینه که من زبان شناس نیستم و فقط چندتاکتاب و سایت و مجله دراین مورد خوندم پس مطمئنا این نوشته‌هانمی‌تونه سند مناسبی برای استدلال باشه اما در حد اطلاعات عمومی یا ذکر نوشته‌هایی از چندتا دکتر و پروفسور مناسب هست.

عدد (4) : نظرات

Anonymous Anonymous نوشته ....

This comment has been removed by a blog administrator.

1:58 pm  
Anonymous Anonymous نوشته ....

This comment has been removed by a blog administrator.

12:14 pm  
Blogger Navux نوشته ....

سلام *** عزیز
یک دکترای تاریخ استاد ما بود .تخصصش هم در دوران صفوی و تحولات آن
می گفت تر کهای آذر بایجان ایران آریاییی هایی هستند که به دلیل سلطنت طولانی مدت ترک ها در آ ن منطقه و بالاجبار این زبان را بر گزیده اند
حمید

7:43 pm  
Blogger Navux نوشته ....

سلام
اول این که لطفا اسم و فامیل من رو توی کامنت ها ننویسید که مجبور می‌شم پست رو پاک کنم و از اول بدون اسم بگذارم ;)

اما از این دکتر ها زیادند، دلیلش هم اینه که این‌ها همون دکترهایی هستند که بهشون می‌گن دکتر بی‌سواد البته نه به این دلیل که با نظر من مخالفند ... اصلا نظر من چیه این یه چیز جهانی هست که الآن توی ترکیه، آذربایجان و حتی کتاب‌های تاریخ بچه‌های چین و ژاپن و سوئد هم تدریس می‌شه و تاریخ‌دانان بزرگی مثل ویل‌دورانت این طوری نوشتند. سعی می‌کنم چند تا از این اسناد رو در بیارم و توی سایت بگذارم.
دوم این که زمان شــاهنـشــاه تاریخ ایران کلی تحریف شد ... باقیش رو تو یه پست کامل می‌نویسم ;)
ممنون از توجهت و منتظر پست بعدیم باش ... قربانت
navux

7:47 pm  

Post a Comment

<< صفحه‌ی اول