2005-04-22

شهر ما خانه‌ی ما

ملت بعد از آموزشی تقسیم می‌شن و تازه عشق و حالشون شروع می‌شه ما بعد از تقسیم تازه مشکلاتمون شروع شده، فعلا به مدتی حدود ۲ ماه قراره بی‌گاری کنیم! قسمت محل دمت من یگان خدمات هست که شامل باغبانی تا تعمیر خودرو و تانک و هواپیماست. البته بیشتر کارهای پیش‌پا افتاده و صد البته بچه‌های زیر دیپلم هستند. دو ماه ابتدایی یگان خدمات بی‌گاری هست یعنی بح تا شب (۱۰ ساعت تقریبا) برای بی‌گاری به نقاط مختلف ارتش می‌ریم و هر کاری باشه می‌کنیم، بهتره بگیم یگان حمال! توی این هفته از ابتدا با طی کشیدن یه انبار (سوله‌ای) کار رو شروع کردم، بعد بیل زدن یه زمین کشت گیاهان بود بعد از اون یک تریلی F8 تن ماهی خالی کردم، امروز صبح هم نظافت سرویس (همون دستشویی خودمون) رو بر عهده داشتم، خلاصه هر کاری که پیش آید خوش آید ;) ما هفته‌ی اول عید ۵ روز هفته رو برای نظافت یکی از شهرک‌های نظامی (خانه‌های سازمانی) اعزام شدیم، اون موقع ما سرباز آموزشی بودیم و کلی شاکی از این که سرباز آموزشی رو بردند برای کار شهرداری، اما کارهای امروز و دیروزمون بقری مذخرف بود که به اون نظافت و سوپور بودن راضی شدیم ، جالب‌تر اینجاست که این سوورها و کارگرها از دیلم و زیر دیپلم تشکیل می‌شوند. البته برای من فقط۱۰ دقیقه‌ی اول سخت بود بعد عادت کردم، در حقیقت در زمان آموزشی هنگامی که برای نظافت شهرک رفتیم اولین کارم تمیز کردن مکانی بود که برای ورزش صبح‌گاهی تعیین شده بود. در این میدان ورزشی بیشتر ز دو گونی ته سیگار و پاکت سیگار و زغال جمع کردیم و البته ۷-۸ تا هم سرنگ تزریقات ، بعد از اون دیگه به کارهای خدماتی عادت کردم و حالا هر کاری که می‌دن انجام می‌دیم. آدمی که لیوان اعضای خانواده رو برای خوردنآب قبول نمی‌کرد حالا توی لیوانی آب ی‌خوره که یه گردان بیشتر از یک هفته توش آب خوردند! و البته باقیش رو نگم بهتره. خوب اگر قراره از ما مرد ساخته بشه با این کارها فقط عادات اشتباه و کثیف بودن بینمون رواج پیدا می‌کنه و همین فرد کثیف و بی انظباط وارد جامعه می‌شه۷ خوب حالا دیگه هزار بار هم بگید شهر ما خانه‌ی ما کسی که به کثیف بودن و رعایت نکردن ابتدایی‌ترین مسائل بهداشت شخصی عادت کرده و بهداشت انفرادی خودش رو نمی‌تونه رعایت کنه چطور بهداشت اجتماعی خودش رو رعایت کنه؟! حالا بیایید بی‌خودی بگید ما می‌خواهیم از شما مرد بسازیم یا قدرت جسمانی شما رو ببریمبالا یا به شرایط سخت عادت بدیم. اگرکسی می‌خواد به شرایط سخت عادت کنه یه مهر یا آبان بیاد خودم ببرمش قله‌ی سبلان تا بفهمه شرایط سخت چیه. لازم نیست جوان مملکت را دوسال آزگار بی‌کار و سرگردان نگهدارید برای این که به شرایط سخت عادت کنه.

جزیره‌ی آدم خوارها

اینجایی هستیم رو جزیره‌ی آدم‌خوارها اسم گزاری کردیم، همه‌ی آدم‌های اونجا یه جورهایی از بهره‌ی ذهنی معف هستند ;) ارشد ما که یه زیر سیکلی هست و اهل خطه‌ی زیبای شمال هم هست حدود ۲۱ ماهه که به مرخصی نرفته و تا دلتون بخواد اضافه داره.(البته اضافتش احتمالا تا هفته‌ی بعد یا حداکثر ۱۵ روز دیگه تمومه و ترخیص می‌شه) این ارشد ۲متر و۷ سانتی با عرض شانه‌ی خدا سانت رئیس قبیله‌ی آدم خوارهاست! ما با هر بار دیدنش مجبوریم نماز آیاتمون رو بجا بیاریم ;) بقیه‌ی بچه‌ها هم که ماشا الله هر کدوم برای خودشون آدم خواری هستند که بیایید و ببینید، با قیافه‌هایی که ندونید چه شکلی هست بهتره. البته خدایی نکرده بهشونتوهین نشه، ین‌ها همه جوانانیهستند که الب یا در روستاها چوپان و کشاورز بودند یا در شهرستان‌ها کار می‌کردند و همه اهل کارند و فعالیت و به کسی که این‌طور زحمت شیده کسی حق توهین نداره اما خوب یکمی برای سایی ثل ما سخته که با این طور افراد در یکجا زندگی کنند و صد البته این‌ها هم اگر شرایط ما رو داشتند چه بسا خیلی بهتر از ماها ه می‌شدند اما از بد روزگار از وقتی چشمشون رو باز کردند سر زمین در ال شخم زدن و کاشتن بودد یا در حال چراندن گاو و گوسفند و فرصتی نبوده تا زندی اجتماعی عصر جدید رو یاد بگیرند و این باعث می‌شه از نظر خلق و خو با شهری‌ها کاملا متفاوت باشند. اگر این ارتش واقعا ارتشه باید بیاد بجای اینکه به این بنده‌های زحمتکش توهین کنه و با اسم گوسفد و بز و خر صداشون کنه بهشون شخصیت بده و زندگی اجتماعی صحیح رویاد بده که این کار یعنی آموزش زندگی اجتماعی چون همسخته و هم عرضه می‌خواد از دست نظامی بر نمیاد. این که فلانی چقدر خشن هست به نظر من هیچ اهمیتی نداره و هرگز مردی یک نفر رو ثابت نمی‌کنه اما این که یک نفر چقدر به دیگران درست زندگی کردن رو یاد بده مرد بودن هست. برای این که فیمینیست‌ها هم ناراحت نشن می‌گیم انسان بودن نه مرد بودن. اصلا مرد بودن بدون انسان بودن مفهومی نداره و رتش باید افراد رو انسان و کنه و انسان هم همون طور که توی درس‌های دبیرستان خوندیم موجودی اجتاعی هست پس ارتش اگر عرضه دره بیاد اجتماعی بودن و نحوه‌ی درست زندگی کردن در اجتماع رو به سرباز یاد بده.

پاسداری

خوشبختانه در این جایی که ما هستیم پاسداری برای ما نیست، پاسداری که با اسلحه‌ی سازمانی ارتش هست یکی از سخت‌ترین و رنج آورترین کارهاست. پسادار ۲ ساعت با اسلحه پاس می‌ده و ۲ ساعت آماده باش در اتاقی هست و ۲ ساعت استراحت می‌کنه. اما استراحت در حقیقت نداره چرا که از ۲ ساع ۱۵ دقیقه‌ی ابتدایی برای به خواب رفتن هست و نیم ساعت قبل از آغاز پست هم بیدارشون می‌کنند.موندن در سرما و گرما و باران و آفتاب همراه با کم خوابی باعث می‌شه تا پاسدارها اغلب نوعی حس نا امیدی و افسردگی داشته باشند، بعد از چند ماه اغلب پاسدارها افرادی منزوی و کم حرف می‌شوند و گاهی خشن و پرخاشگر و این به دلیل همان شرایط ناگوار کار است. اغلب زمان پاسداری اشعاری برزبان می‌اورند و موسیقی‌هایی را زمزمه می‌کنند که صدای غمگین و همراه با نا امیدی دارد. شغل پر درسر و بسیارحساسی است، اگر پاسدار نباشد ارتشی نداریم چرا که بدون پاسدار تمام ارتش به چپاول خواهد رفت اما کو کسی که قدر این پاسداران را بداند.....

قاطی پلو

غذایی در پادگان‌های ارتش مرسوم است که به آن «قاطی پلو» یا «وقایع الهفته» گفته می‌شود و البته اسمش در آشپزخانه «استامبولیست»! اما چرا قاطی پلو؟ برای این که مشهور است که هر آنچه از غذاهای روزهای گذشته باقی می‌ماند در این غذا می‌ریزند از قیمه تابرنج و گاهی عدس و از این رو به آن وقایعالهفته نیز می‌گویند چرا که آنچه در هفته خوردیم را در این غذا مرور می‌کنیم، البته این موارد همه مشهور است و نه مشهود!!! و البته مشهور است که غذایی به نام دمپایی و لنگ کفش داریم که استعره است از کوکو و کتلت! حالا که بحث غذاست باید بگم یکی از بدی‌های یگان جدید ندشتن چایی هست که یکمی دره غیر قابل تحمل می‌شه ;)

جس ماجراجویی

مدت‌ها بود برای یکی از حواسم دنبال نامی بودم که تازگی فهیدم این حس همانا حس ماجراجویی هست!!! البته در خدمت هم یکمی ماجراجویی می‌کنم، روز اول من رو به عنوان منشی پرسنلی می‌خواستند اما از اونجایی که دوست دارم لااقل دوره‌ی خدمت زیاد پشت میز نشین نباشم این پیشنهاد عالی رو رد کردم.(هر چند غیر مستقیم خودشون التماس می‌کردند) یکی دیگه از دلایلش هم این بود که طاقت نداتم با چندتا انسان ابله و تعطیل هم اطاقی بشم.

زندگی بدون آزادی به جسمی بی روح می‌ماند و آزادی بی اندیشه به روحی آشفته حال ... زندگی، آزادی و اندیشه هر سه یک چیزند و همیشه پاینده‌اند و نمی‌میرند.«جبرا خلیل جبرا» قدر ازادی را بدانید، همین که آسوده پشت میز کامپیوترنشستید و در حال مطالعه‌ی این وبلاگید .... اندیشه کنید و زندگی ....

عدد (0) : نظرات

Post a Comment

<< صفحه‌ی اول